قطب سی و سوم: سعادتعلی شاه اصفهانی
نُورالولیاء و بَدرُالاَصفیاء، زین العارفین و مرشد الواصلین، المُقرَّب الی الله، آقای سعادت علیشاه. نام شریفش حاج محمدکاظم معروف به شیخ زین الدّین، مولدش اصفهان، جنابش از احفاد شیخ زین الدّین معروف اصفهانی است که ذوجنبتین بوده یعنی هم عالم علوم ظاهری و شریعت و هم سالک مسالک باطنی و طریقت بوده است، و اولاد وی پس از او در توراث فضایل و کمالات پدر به دو رشته منقسم شده اند: رشته پسری اول ایشان آقای شیخ محمد زین الدّین اصفهانی که از فحول علمای اوائل دوره قاجاریه بوده و رشته دختری اول آنان جناب حاج محمدحسین حسینعلی شاه از اقطاب سلسله نعمت اللّهیه.
جناب سعادت علیشاه در ابتدای جوانی به تجارت اشتغال داشت و چون توفیق الهی رفیق حضرتش بود، به صحبت اهل دل مایل شده و به مصاحبت جمعی از عرفا نایل گردید تا بالاخره در خدمت جناب مست علیشاه به شرف توبه و تلقین مشرف شده در اغلب مسافرتها فیض مصاحبت آن جناب را داشت. تا اینکه جناب مست علیشاه در سال یکهزار و دویست و پنجاه و سه رحلت فرمود، وی به خدمت جناب رحمت علیشاه شیرازی جانشین جناب مست علیشاه و قطب وقت رسیده تجدید توبه و تلقین نمود و در ظلّ تربیت و عنایت آن جناب درجات کمال را پیمود. تا اینکه در سال یکهزار و دویست و هفتاد و یک از طرف آن جناب به دریافت اجازه ارشاد عباد و تلقین ذکر انفاس و اوراد به طالبین نائل آمد و پس از یکسال مجدداً جناب رحمت علیشاه اجازه تلقین ذکر حیات به آن جناب مرحمت و بالاخره در سال یکهزار و دویست و هفتاد و شش فرمان و دستخط خلافت و جانشینی خویش را به نام وی صادر و به لقب ((سعادت علیشاه)) ملقبش فرموده، امور فقرا را به عهده وی واگذار نمود.
مع وصف ذلک چون جنابش به نظر ظاهربینان دارای معلومات ظاهری ظاهرپسندان نبود و از علوم صوری اطلاع بسیطی نداشت و کلیّه همت خود را به کسب کمالات باطنی گماشته و از شوق وجد و حال به کسب درس قال نپرداخته بود، پس از رحلت جناب رحمت علیشاه بعضی از بستگان صوری آن جناب خود را از جناب سعادت علیشاه کاملتر و به خلافت آن مرحوم سزاوارتر می شمردند که فضل ظاهری را مایه اولویت خود می پنداشتند و فرمانی به خط غیر به نام حاج آقا محمد عم جناب رحمت علیشاه تنظیم و تهیه نمودند و عدّه کثیری از فقرا را از حق منحرف و به طرف خود کشیدند.
گویا زمزمه اختلاف کلمه میان فقرا و آثار حسد بعضی از همگنان از اواخر حیات جناب آقای رحمت علیشاه کم و بیش ظاهر و مشهود بوده است، چنانچه از مفاد نامه ای که جنابش قریب به رحلت به آقای سعادت علیشاه مرقوم فرموده که سواد آن عیناً درج می شود اطلاع آن جناب از قضایا درک می شود اطلاع آن جناب از قضایا درک می شود. زیرا در این نامه صریحاً فقرا را امر به پیروی و اطاعت از آقای سعادت علیشاه نموده و ذکری از نوشته های مجعوله فرستاده شده به اصفهان فرموده اند.
نامه جناب آقای رحمت علیشاه به جناب آقای سعادت علیشاه این است:
«بسم الله الرحمن الرحیم و به ثقتی، مخدوم مکرّم مهربان وفّقک الله لمایحبّ و یرضی مسموع شد بعضی نوشته جات از جانب فقیر فرستاده اند که مخالفت فقر بوده است و این مباین رأی فقیر بوده، اجمالاً بدانید که فقیر مِن عندی شما را زحمت به امور نداده و تا مأمور از مشایخ و بزرگان نبودم مزاحم نمی شدم و اگر کسی نوشته ای به اسم فقیر فرستاده خلاف خدا و رسول و ائمه هدی علیهم السّلام بوده و باید ملازمان منتظم امور فقرای آن سامان باشید و شبهای جمعه را دخیل در امور طریقت باشید و فقیر را مسرور و محفوظ بفرمائید. و اگر تکاهل و تساهل بفرمائید، باعث دلتنگی فقیر خواهد شد. نیت شما به حمدالله به خیر بوده و خواهد بود و اگر نوشته ای از فقیر بفرستند خلاف است و رضای فقیر نیست و اطلاعی ندارم، و فقرای آن سامان را زحمت می دهد که آنچه صوابدید و صلاح برادر مکرّم آقا محمدکاظم باشد باید اطاعت کنند و از صواب و صلاح ایشان بیرون نروند که مخالف رأی فقیر خواهد بود. تحریراً فی غرّه جمادی الاولی یکهزار و دویست و هفتاد و هفت، در شیراز قلمی شد، والسلام، خیر ختم رزقنی و ایّاکم سلامه فی الدنیا و الاخره، و السلام».
به هرحال چون منظور فقط ترجمه احوال اقطاب سلسله است، از ذکر مشروح وقایع متفرقه خودداری می شود. طالبین اطلاعات بیشتر به نوشته های دیگران مِن جمله مقدمه کتاب دیوان اشعار مرحوم صفی علیشاه مراجعه نمایند.
در هر صورت پس از رحلت جناب آقای رحمت علیشاه، در اثر ایجاد این اختلافات و القاء شبهات، آن قسمت از فقرا که توفیق رفیق آنها گردیده با جناب آقای سعادت علیشاه تجدید عهد نموده بودند عدّه قلیلی بودند. از طرفی هم مدعیان از ایشان بدگوئی می نمودند و علماء ظاهر هم در آزار و اذیت حضرتش کوتاهی نمی ورزیدند، لذا وی غالباً به حالت انزوا در منزل خود بود و فقط دوشنبه و جمعه را برای استفاده فقرا از محضرش تعیین کرده بود.
حضرتش در مدت قریب به شانزده سال دوره ارشاد، شیخی و مأذونی تعیین نفرموده و خود به شخصه عهده دار دستگیری طالبین حقیقت بود و از این رو عده فقرا دوره ایشان عدداً کم بود، ولی همان عده قلیل هر یک مجسمه کامل شوق و عشق و محبت بوده اند.
جنابش در سال یکهزار و دویست و هشتاد سفری به خراسان فرموده و در این سفر جناب سلطان علیشاه گنابادی به شرف ملاقات وی فائز و ربوده گردید، و پس از مراجعت آن جناب به اصفهان، جناب سلطان علیشاه در سال یکهزار و دویست و هشتاد و چهار به قصد زیارت عتبات از گناباد حرکت و در مراجعت به اصفهان به زیارت پیر بزرگوارش شتافت و مدتی در ظل عنایت وی مشغول تصفیه و تجلیه دل گردیده به ذروه کمال رسیده به دریافت فرمان خلافت و جانشینی آن جناب نائل گردید.
جناب سعادت علیشاه پس از چندی به واسطه ازدیاد اذیت و آزار دشمنان مجبور به جلای وطن گردید، از اصفهان در سال یکهزار و دویست و هشتاد و نه از راه باکو و تفلیس و اسلامبول به مکه معظمه و مدینه منوره مشرف، سپس از راه جبل به عتبات عالیات و از آنجا به ایران مراجعت و د رتهران رحل اقامت افکند. پس از چندی از توقف تهران مزاج وهّاجش از طریق صحت بگردید و در سال یکهزار و دویست و نود و سه روح شریفش به شاخسار جنان پرواز نمود و در حضرت عبدالعظیم صحن امام زاده حمزه، در مقبره ای که مطاف فقر است مدفون گردید. روشن شاعر اصفهانی تاریخ رحلتش را چنین سروده است: ((علی و رحمت سعادت را جمع کن سال رحلتش میدان)).
شطری از فرمایشات حضرتش: یکی از پیروان سؤال کرد از آن جناب که با مقاماتی که ما فقرا برای علی (ع) قائل هستیم، در معنی چه فرقی با علی اللهی ها داریم؟ فرمود: فرق این است که ما می گوئیم علی (ع) نیست خداست (مقصود مقام فناء فی الله آن بزرگوار (ع) است.) آنها می گویند خدا نیست علی (ع) است. و نیز یکی از ایشان معنی این حدیث را سؤال کرد که اهلُ النّعیمِ یَشْتَغِلون بِنعمائِه و اهلُ الجحیم یَشْتَغِلون بی! (اهل بهشت به نعمت های آن مشغول هستند و اهل دوزخ به من اشتغال دارند.) فرمود که به مصداق الدُّنیا جَنّهُ الکافر و سَجْنُ المؤمن (دنیا بهشت کافر و دوزخ مؤمن است)، مراد از اهل نعیم در این جا کفارند که به نعمت دنیوی مشغولند و مراد از اهل جحیم مؤمنین در دنیا هستند که به خدا و یاد او اشتغال دارند.
معاصرین آن جناب از علماء و حکماء: 1- شیخ مرتضی انصاری؛ 2- حاج میرزا حسن شیرازی؛ 3- شیخ حمدی شمس العلماء؛ 4- ملا آقا دربندی؛ 5- حاج ملا هادی سبزواری؛ 6- میرزا ابوالحسن جلوه.
از منتسبین به عرفان و عرفا: 1- حاج آقا محمد منوّر علیشاه؛ 2- آقا محمدحسن نقاش زرگر صامتعلی؛ 3- آقامیرزا هادی پاقلعه ای؛ 4- حاج میرزا حسن صفی علیشاه؛ 5- حاج غلامرضا شیشه گر؛ 6- حاج محمد کریم خان کرمانی.
از سلاطین و امراء: ناصرالدین شاه قاجار و حاج میرزا حسین خان سپهسالار.
از شعراء: 1- میرزا احمد وقار شیرازی؛ 2- آقامحمد حسن فارانی؛ 3- رضاقلی همای شیرازی؛ 4- حاج مهدی حجاب شیرازی؛ 5- آقامحمدتقی سحاب شیرازی؛ 6- میرزا محمدعلی سروش اصفهانی.
No comments:
Post a Comment