قطب بیست و هشتم: جناب رضاعلیشاه دکنی
مُروج الشّریعهِ و مُحبی الطَّریقة، العارِفُ الوَلیّ و السّلطان السنی، رضا علیشاه دکنی. نام شریفش سیّدعلیرضا و لقب طریقتی وی رضاعلیشاه است. وی فرزند و جانشین شیخ شمس الدّین است. مولد و موطنش حیدرآباد دکن بوده و پس از رحلت جناب شیخ شمس الدین پدر بزرگوارش، ارشاد و هدایت خلق را عهده دار و بر دست مبارک وی جمع کثیری وارد طریقه نعمت اللهّی گردیدند. طبق آنچه از ترجمه کتاب محبوب ذوالمنن، تذکره اولیای دکن تألیف محمدغبدالجبّار فاضل هندی که به زبان اُردو تدوین شده و به نقل از کتاب مشکوه النبوّه مستفاد می شود. جناب رضاعلیشاه پس از پدر بزرگوار تا مدت یک سال در کمال آسایش و راحت و آرامش به هدایت عباد اشتغال داشت آنگاه جذبه من جذبات الرّحمن وی را در ربوده چنان از خود بی خود نمود که چندی از دنیا و مافیها خبر نداشت. در این هنگام میرعلی برادر آن جناب که مضمون بعض الأقاب را مصداق و در چنگال هوای نفس خود و حسد و خودخواهی اسیر و منقاد بود، موقع را مغتنم دانسته به کمک و همدستی والده آن جناب طوماری تهیه و در آن نسبت جنون به حضرت رضاعلیشاه داده و جذبه الّهی وارده بر آن جناب را اثر دیوانگی و زوال عقل خوانده و به فقرا و احباء پیشنهاد کرد که جناب ایشان تا عود سلامت ممنوع الخروج از خانقاه باشند و میرعلی به جای آن جناب پیشوا و رهبر فقرا باشد و به عنوان نیابت بر مسند ارشاد تکیه زند. و این طومار را مزوّرانه به امضاء عده ای از معاریف و مشایخ رسانده و به استناد آن، حضرت رضاعلیشاه را محبوس نمود و خود همت بر انحراف فقرا از آن جناب و متوجه ساختن آنها به خود گماشت. تا اینکه فرزند آن جناب میرسیّداحمد نامه شکوائیه ای به پادشاه وقت نظام علیخان نوشته، درخواست رهائی پدر بزرگوار را از محبس عمّ بدکردار کرد. و به حکم پادشاه حضرت رضاعلیشاه از حبس نجات یافته مجدداً زینت افزای محفل فقری و جمع فقرا گردید و مدتها به ارشاد خلق مشغول بود.
ازحضرتش بارها کرامات و خوارق عادات بروز و ظهور نموده، از آن جمله: نظام علیخان را که به حکم وی حضرت شاه از حبس نجات یافته بود در سال یکهزار و دویست و نه لشکرکشی پیش آمد، و برای سرکوبی قبیله مرهته که قبیله ای بزرگ و عاصی در دکن بود ناچار شد به طرف کهرله هجوم برده به قطع شرارت آن عاصیان بپردازد. و در همان اوقات که نظام علیخان به شدّت مشغول محاربه بود باز حالت جذبه بر جناب رضاعلیشاه طاری گردیده و وی شمشیری به دست گرفته، مقداری از اشجار باغ خانقاه را قطع، آنگاه شمشیر در غلاف نموده و به حجره مراجعت فرمود، و پس از افاقه از آن حال در جواب سؤال مریدان و حاضران فرمود: جان هزاران مسلمان را نجات دادم. مریدان رمز آن گفته، ندانستند تا اینکه خبر رسید که در همان روز جنگ شدیدی بین نظام علیخان و کفاّر مرهته درگرفته و لشکر نظام علیخان با کمتر تلفاتی بر دشمنان غلبه یافته و فاتح شده اند.
حضرت رضاعلیشاه زندگانی باشکوه و مجلّل داشت و با شو کت تمام از خانقاه بیرون می آمد و همیشه جمعی از خاصّ و عام و وضیع و شریف در رکابش بودند. در مدت حیات آن حضرت اختلاف است. در اغلب تذکره ها و تواریخ مدوّن در ایران عمر آن حضرت را تا یکصد و بیست سال هم نوشته اند ولی طبق ضبط کتاب مشکوه النبوه که تدوین شده در هند موطن و مسکن جناب رضاعلیشاه است و باید نزدیکر به واقع باشد دت حیات آن جناب را هفتاد سال می نویسد و تاریخ رحلت آن حضرت را هم هشتم رمضان یکهزار و دویست و پانزده ذکر می کند و این تاریخ فوت با آنچه در سایر تذکره ها ضبط است موافق است. به هر حال از هدایت یافتگان بر دست آن جناب عده ای از یُمن تربیت و عنایت و توجه وی به درجه کمال رسیده و به دریافت اجازه دستگیری و هدایت نایل آمده اند، مِن جمله جناب سیدّمعصوم علیشاه و سرّعلیشاه و محمودعلیشاه و حیدرعلیشاه هندی و اسدعلیشاه دهلوی و احمدعلیشاه و عنایت علیشاه و شاه طاهر دکنی، و جناب حسین علیشاه اصفهانی که جانشین و خلیفه وی و قطب بعد از ایشان است.
جناب رضاعلیشاه سیّد معصوم علیشاه را مأمور مسافرت ایران و هدایت و ارشاد ایرانیان فرمود، و جناب سیدّ عزیمت ایران نموده، در آن ولایت جمعی را هدایت و دستگیری فرمود و جناب فیض علیشاه و نورعلیشاه را در ظلّ تربیت خود به کمال رسانده با اجازه ارشاد مأمور مسافرت سایر بلاد نمود. و چون این سیّد بزرگوار در ایران و دور از هندوستان بود و دسترس ظاهری به قطب الاقطاب حضرت رضاعلیشاه نداشت با اجازه ای که از آن حضرت داشت جناب نورعلیشاه را پس از خود به سمت جانشینی شخص خود به عنوان شیخ المشایخ تعیین نمود. به هر حال جناب رضاعلیشاه چنانچه فوقاً ذکر شد، سال یکهزار و دویست و پانزده در حیدرآبد رحلت فرمود. جانشین و خلیفه آن جناب حسین علیشاه اصفهانی است. مزار متبرکش در خانقاه جدّ عالی مقدارش جناب شیخ محمود و جوار پدر بزرگوارش شیخ شمس الدّین است.
معاصرین آن جناب از هر طبقه از علماء و فقها: 1- شیخ جعفربن شیخ خضر مشهور به کاشف الغطاء؛ 2- سیدّ صادق بن سیدّ حسین معروف به فحام؛ 3- آقامحمد باقربن محمد اکمل مشهور به آقا بهبهانی؛ 4- سیدّ مهدی طباطبائی مشهور به بحرالعلوم؛ 5- میرزامحمد مشهور به شهرستانی حائری.
از مشایخ و عرفا: 1- شیخ زاهد ثانی گیلانی؛ 2- سیدّ صدرالدّین دزفولی ذهبی.
از سلاطین و امراء: در هندوستان، سلطان جلاء الدّین ملقب به شاه عالم؛ 2- نظام علی خان آصف جاه ثانی. در عثمانی، سلطان عبدالحمید اول. در ایران: 1- لطفعلی خان زند؛ 2- جعفرخان زند؛ 3- آقامحمدخان قاجار.
از شعرا و حکماء: 1- سیداحمد هاتف اصفهانی؛ 2- میرزا حسین رونق علیشاه؛ 3- میرزا عبدالله شهاب ترشیزی؛ 4- میرزا جعفر اصفهانی متخلص به صافی؛ 5- سلیمان صباحی شاعر.
ازحضرتش بارها کرامات و خوارق عادات بروز و ظهور نموده، از آن جمله: نظام علیخان را که به حکم وی حضرت شاه از حبس نجات یافته بود در سال یکهزار و دویست و نه لشکرکشی پیش آمد، و برای سرکوبی قبیله مرهته که قبیله ای بزرگ و عاصی در دکن بود ناچار شد به طرف کهرله هجوم برده به قطع شرارت آن عاصیان بپردازد. و در همان اوقات که نظام علیخان به شدّت مشغول محاربه بود باز حالت جذبه بر جناب رضاعلیشاه طاری گردیده و وی شمشیری به دست گرفته، مقداری از اشجار باغ خانقاه را قطع، آنگاه شمشیر در غلاف نموده و به حجره مراجعت فرمود، و پس از افاقه از آن حال در جواب سؤال مریدان و حاضران فرمود: جان هزاران مسلمان را نجات دادم. مریدان رمز آن گفته، ندانستند تا اینکه خبر رسید که در همان روز جنگ شدیدی بین نظام علیخان و کفاّر مرهته درگرفته و لشکر نظام علیخان با کمتر تلفاتی بر دشمنان غلبه یافته و فاتح شده اند.
حضرت رضاعلیشاه زندگانی باشکوه و مجلّل داشت و با شو کت تمام از خانقاه بیرون می آمد و همیشه جمعی از خاصّ و عام و وضیع و شریف در رکابش بودند. در مدت حیات آن حضرت اختلاف است. در اغلب تذکره ها و تواریخ مدوّن در ایران عمر آن حضرت را تا یکصد و بیست سال هم نوشته اند ولی طبق ضبط کتاب مشکوه النبوه که تدوین شده در هند موطن و مسکن جناب رضاعلیشاه است و باید نزدیکر به واقع باشد دت حیات آن جناب را هفتاد سال می نویسد و تاریخ رحلت آن حضرت را هم هشتم رمضان یکهزار و دویست و پانزده ذکر می کند و این تاریخ فوت با آنچه در سایر تذکره ها ضبط است موافق است. به هر حال از هدایت یافتگان بر دست آن جناب عده ای از یُمن تربیت و عنایت و توجه وی به درجه کمال رسیده و به دریافت اجازه دستگیری و هدایت نایل آمده اند، مِن جمله جناب سیدّمعصوم علیشاه و سرّعلیشاه و محمودعلیشاه و حیدرعلیشاه هندی و اسدعلیشاه دهلوی و احمدعلیشاه و عنایت علیشاه و شاه طاهر دکنی، و جناب حسین علیشاه اصفهانی که جانشین و خلیفه وی و قطب بعد از ایشان است.
جناب رضاعلیشاه سیّد معصوم علیشاه را مأمور مسافرت ایران و هدایت و ارشاد ایرانیان فرمود، و جناب سیدّ عزیمت ایران نموده، در آن ولایت جمعی را هدایت و دستگیری فرمود و جناب فیض علیشاه و نورعلیشاه را در ظلّ تربیت خود به کمال رسانده با اجازه ارشاد مأمور مسافرت سایر بلاد نمود. و چون این سیّد بزرگوار در ایران و دور از هندوستان بود و دسترس ظاهری به قطب الاقطاب حضرت رضاعلیشاه نداشت با اجازه ای که از آن حضرت داشت جناب نورعلیشاه را پس از خود به سمت جانشینی شخص خود به عنوان شیخ المشایخ تعیین نمود. به هر حال جناب رضاعلیشاه چنانچه فوقاً ذکر شد، سال یکهزار و دویست و پانزده در حیدرآبد رحلت فرمود. جانشین و خلیفه آن جناب حسین علیشاه اصفهانی است. مزار متبرکش در خانقاه جدّ عالی مقدارش جناب شیخ محمود و جوار پدر بزرگوارش شیخ شمس الدّین است.
معاصرین آن جناب از هر طبقه از علماء و فقها: 1- شیخ جعفربن شیخ خضر مشهور به کاشف الغطاء؛ 2- سیدّ صادق بن سیدّ حسین معروف به فحام؛ 3- آقامحمد باقربن محمد اکمل مشهور به آقا بهبهانی؛ 4- سیدّ مهدی طباطبائی مشهور به بحرالعلوم؛ 5- میرزامحمد مشهور به شهرستانی حائری.
از مشایخ و عرفا: 1- شیخ زاهد ثانی گیلانی؛ 2- سیدّ صدرالدّین دزفولی ذهبی.
از سلاطین و امراء: در هندوستان، سلطان جلاء الدّین ملقب به شاه عالم؛ 2- نظام علی خان آصف جاه ثانی. در عثمانی، سلطان عبدالحمید اول. در ایران: 1- لطفعلی خان زند؛ 2- جعفرخان زند؛ 3- آقامحمدخان قاجار.
از شعرا و حکماء: 1- سیداحمد هاتف اصفهانی؛ 2- میرزا حسین رونق علیشاه؛ 3- میرزا عبدالله شهاب ترشیزی؛ 4- میرزا جعفر اصفهانی متخلص به صافی؛ 5- سلیمان صباحی شاعر.
No comments:
Post a Comment